2 دانش جاسازی شده از روابط بین الملل ؛ نوشته داوود مهدوی زادگان – اخبار دین ، ​​قرآن و اندیشه – اخبار فرهنگی تسنیم


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، داوود مهدوی زادگان ، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی نوشت:

همه ما معتقدیم که دانش دارای ماهیت واحدی است و در همه جا و برای همه هویت یکسانی دارد. هر چیزی که در آن آب به عنوان دانش جاسازی شده است ، به همین ترتیب در اینجا تعبیه شده است. دانشی که در غرب به رسمیت شناخته می شود در اینجا نیز به رسمیت شناخته می شود. ما دو علم نداریم؛ دانش غربی و دانش محیطی یا غیر غربی. گزاره های دانش در همه جا یکسان نوشته می شوند ، به یک شکل درک می شوند و به کار می روند. اما آیا این واقعاً واقعیت دانش است؟ آیا ما با دانش روبرو هستیم یا واقعیت آنطور که گفته می شود نیست. نویسنده تمایلی به اعتقاد برخلاف تصور عموم ندارد. اما وقتی بیش از پیش به سخنان و اعمال حاملان علم در اینجا و آنجا ، اینجا و آنجا نگاه می کنم ؛ من در مورد این برداشت رایج تردیدهای جدی دارم. وقتی متنی از استاد روابط بین الملل می خوانم ، به شدت معتقدم که واقعاً دو علم وجود دارد. دانشی که برای ما به عنوان غربی دیگر نوشته شده است و دانشی که برای خود غرب نوشته شده است. بگذارید یک نمونه برای تأیید برداشت خود ارائه دهم.

دکتر احمد نقیب زاده ، استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران ، در یادداشتی با عنوان “اولویت: تحریم ها ، تحریم ها ، تحریم ها” که در روزنامه اعتماد (24 شهریور) منتشر شد ، از سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی انتقاد کرد. وی گفت: “من منتقد سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی هستم و معتقدم که باید تجدید نظر جدی در سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی انجام شود.” بر اساس آگاهی از روابط بین الملل ، هرچه یک کشور بیشتر در خارج از مرزهای خود مداخله کند ، در داخل کشور با چالش های بیشتری روبرو می شود ، در واقع هزینه مداخله در خارج از کشور باعث سوختن انرژی در داخل کشور می شود و کشور از داخل تهی می شود. در روابط بین الملل است که هر کشوری که بیش از حد تعهدات خود را خارج از مرزهای خود انجام دهد ، در داخل فرو می پاشد. “

این دیدگاه که به دنبال نقد دانش مستقر روابط بین الملل ، سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی است ، مختص دکتر نقیب زاده نیست و اکثر اساتیدی که وی با آنها موافق است نظر مشابهی دارند. به همین دلیل ، مبارزات مدافعان حرم و فرمانده قلبها ، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ، نه تنها از نظر آنها بدیهی تلقی نشده است ، بلکه بر اساس دانش روابط بین الملل ، چنین مبارزه ای صورت گرفته است. مداخلات پرهزینه در نظر گرفته شده است. این کار برای این میدان هزینه داشته است ».

اکنون س fundamentalال اساسی این است که آیا حضور گسترده نظامی کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده نیز از نظر روابط بین المللی ایجاد شده ، مداخله محسوب می شود؟ آیا اندیشکده ها و مشاوران برجسته آمریکایی با آگاهی از روابط بین الملل چنین حضور را مداخله می دانند؟ آیا آنها فکر می کنند چنین حضوری باعث سوختن انرژی در داخل کشور و تامین آن و تجزیه آن می شود؟ به جرأت می توان گفت که چنین تصوری در بین آنها وجود ندارد.

مبنای نظری همه مشاوران ارشد دولت آمریکا این است که چنین حضوری به نفع غرب در منطقه است. به همین دلیل است که وقتی ایالات متحده در سال 2001 به افغانستان و در سال 2011 به عراق حمله کرد ، روشنفکران و اندیشمندان سیاسی غربی به طور جدی با آمریکا و متحدان غربی آن مخالفت نکردند و هیچ کس آن را مداخله ای ندانست. بلکه گاهی به آن جنبه ایدئولوژیکی می دادند و روسای جمهور آمریکا خود را نجات دهنده دموکراسی و آزادی در منطقه می دانستند. حتی اکنون که ایالات متحده افغانستان و عراق را ترک می کند ، آنها این را پایان بیست سال مداخله در منطقه نمی دانند ، اما از نظر هزینه و فایده به این نتیجه رسیده اند که چنین حضور دیگر مقرون به صرفه نیست به بنابراین ، بازیگران علمی و عملیاتی غربی ، بر اساس دانش مستقر در روابط بین الملل ، حضور نظامی غرب در منطقه را مداخله نمی دانند و نیازی به کاهش این حضور نمی دانند ، زیرا وضعیت داخلی با چنین حضور خالی می شود. و در خطر سقوط است حضور بیش از این نیست و به درد ما نمی خورد.

اما آیا آن استادان وطن پرست که بر اساس دانش روابط بین الملل ، از سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی انتقاد می کنند و مبارزات مدافعان حرم و محور مداخله مقاومت را می خوانند ، برداشت و تحلیل یکسانی از 20 دارند. سالها حضور گسترده نظامی غربی در منطقه؟ آیا آنها حضور نظامی آمریکا را مداخله در منطقه می دانند؟ چنین تحلیلی هرگز دیده نشده است. یافتن متنی از این گروه که این اقدام آمریکایی را مداخله گر می نامد ، دشوار است ، چه برسد به محکوم کردن آن در قالب نوشته ها و بیانیه ها. برخی حتی با استناد به تصرف افغانستان توسط طالبان در پی خروج نیروهای آمریکایی از این کشور و متحدان غربی اش ، خواستار حضور نظامی آمریکا در منطقه شده اند.

حال ، این دوگانگی تحلیل چگونه باید در ذهنیت گروهی از اساتید روابط بین الملل در ایران تفسیر شود؟ ساده ترین تفسیر این است که بگوییم آنها متناقض هستند. چگونه می توان تجزیه و تحلیل متفاوتی از دو موضوع مشابه را بر اساس دانش تثبیت شده روابط بین الملل ارائه کرد؟ چنین تحلیل هایی متناقض است. اما نویسنده معتقد نیست که این گروه از استادان بومی روابط بین الملل گرفتار تناقضات شده اند. زیرا موضوع حضور نظامی در ایران از غرب و منطقه به هیچ وجه مبهم نیست. این غیرقابل قبول است که آنها حضور کارشناسان ایرانی در منطقه را مداخله می دانند ، اما نسبت به اشغال نظامی کشورهای منطقه توسط آمریکا چنین نگرشی ندارند. مگر نه این است که دکتر نقیب زاده تحلیل خود را بر اساس دانش تثبیت شده روابط بین الملل مستند کرده است؟

وقتی پاسخ متناقض را قبول نداریم ؛ نظریه “دو دانش” تقویت می شود. بله ، حقیقت این است که محققان روابط بین الملل در سراسر جهان با یک دانش نهفته روبرو نیستند ، بلکه با دو دانش نهفته روبرو هستند. یکی آگاهی از روابط بین الملل که در دانشگاه های غربی ریشه دوانده و کاملاً با نظام سرمایه داری و سلطه استعمار در غرب همسو است و دیگری دانش روابط بین المللی که در حاشیه و مستعمرات ریشه دوانده است. این دو علم تثبیت شده از نظر موضوعی و حتی مسائل مشابه هستند ، اما از نظر گزاره ها ، پیش فرض ها و احکام متفاوت هستند. حتی اگر حضور ایران و آمریکا در منطقه را مشابه بدانیم ؛ آنها در قضاوت و قضاوت متفاوت هستند.

حضور ایران در منطقه بر اساس دانش روابط بین المللی تعبیه شده در دانشگاه های جهان ، تداخل است ، اما حضور آمریکا در منطقه بر اساس دانش روابط بین المللی تعبیه شده در دانشگاه های غربی است. در واقع ، محققان روابط بین الملل یاد می گیرند که باید روابط بین الملل غربی را بر اساس دانش نهفته در مورد فعالیت های دنیای غرب تحلیل کنند ، اما باید از سایر دانش های موجود در تجزیه و تحلیل کشورهای پیرامونی استفاده کنند. بنابراین ، هیچ تناقضی وجود ندارد. برای جهان غرب و غیرغرب ، دو علم ریشه دار روابط بین الملل وجود دارد. بنابراین ، حتی اگر این گروه از استادان بومی که گرفتار چنین تناقضی شده اند بخواهند از شر آن خلاص شوند. هیچ راهی برای پذیرش نظریه دو علم وجود ندارد. زیرا تاکنون دیده نشده است که آنها اقدامات سلطه جویانه و تجاوزکارانه غرب را محکوم کنند و هیچ نشانه ای از این در آینده وجود ندارد. بنابراین ، بهترین راه برای غلبه بر تناقض دانش این است که بپذیریم دانش جاسازی شده روابط بین الملل در ایران چیزی غیر از دانش جاسازی شده روابط بین الملل در دانشگاه های غربی است.

البته درباره ریشه های این بیگانگی های دانش می توان مطالب زیادی گفت. مهمترین این موضوعات ، دامنه خلع سلاح دانش است. آیا نظریه دو علم محدود به علوم انسانی و اجتماعی است یا حوزه آن شامل علوم طبیعی نیز می شود؟ در حال حاضر ، نویسنده سعی می کند خود را متقاعد کند که قلمرو این نظریه فقط شامل علوم انسانی و علوم اجتماعی است. البته دانشمندان تجربی ممکن است نظر متفاوتی داشته باشند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام /

دیدگاهتان را بنویسید