تلویزیون می گوید ما پول نداریم سریال «حبیب بن مظاهر» را بسازیم / تماشای سریال «بچه های مسلمان» عده ای را به بیمارستان فرستاد + فیلم – اخبار صدا و سیما – اخبار فرهنگی تسنیم


خبرگزاری تسنیم – مجتبی برزگر: سریال «بچه های مسلمان» از جمله آثاری است که همیشه در کنداکتور تلویزیون به ویژه در ایام محرم و صفر جایگاه ویژه ای دارد. اما به سبک برخی از آثار تلویزیونی طولانی و گران قیمت نیست و شخصی به نام مجتبی یاسینی به عنوان کارگردان این اثر را به یادگار گذاشته است. شاید یاسینی خیلی ها او را به خاطر نیاورند! شخصی که علاوه بر کارگردانی و نویسندگی به صحنه تئاتر و جلوی دوربین برخی از تواناترین کارگردانان سینمای ایران رفت ، بسیاری با خود گفتند چرا کمتر بازی می کند؟

برای مثال ، وقتی «شوخی» همایون اسدیان را به خاطر می آوریم که چه نقش خاکستری عجیبی را پشت سر گذاشت ، از خود می پرسیم که چرا این روزها اینقدر از تلویزیون و سینما دور است و از تجربیاتش در بازیگری و کارگردانی استفاده نمی شود؟ آثار ماندگار مانند “سعید و سارا” ، “آقای ساعتچی” ، “خانه ما” و “صدای خاموش” را نمی توان فراموش کرد.

پس از ساخت سریال “بچه های مسلمان” و چند تله فیلم ، مدت زیادی است که برای تلویزیون کاری انجام نمی دهد. وی پس از سخنرانی مهران مدیری در برنامه “خندوانه” واکنش نشان داد و گفت: “آقای مدیری من زنده هستم”.

داستان از چه قرار بود؟ مهران مدیری در مصاحبه با رامبد جوان در برنامه “خندوانه” توضیح داد که وقتی از او پرسیدند چگونه وارد تلویزیون شد. او یکبار از یاسینی به عنوان یک خاطره زنده یاد می کند. مجتبی یاسینی در مورد تماس تلفنی مهران مدیری به خبرنگار خبرگزاری تسنیم گفت: مهران مدیری با من تماس گرفت و عذرخواهی کرد. احتمالاً مانند بسیاری دیگر که فراموش شده اند فراموش شده است.

در گفتگوی ویدئویی با وی ، همراه با لحن نفرت انگیز وی در مورد غربت امام حسین (ع) و فضای احساسی سریال “بچه های مسلمان” ، تا زمانی که به خلاء مجموعه های تأثیرگذار تاریخی مذهبی در تلویزیون و سینما برسیم ، باز می شود دهانش شکایت می کند: “من حبیب بن مظاهر را ارائه کرده ام ، اما او منتظر ماند تا حامی مالی پیدا شود یا پولی برای تولید این سریال اختصاص داده شود. آنها به من گفتند” ما پول نداریم “، آنها حق دارند ، آن را ندارند ، اما برای ما!

وقتی درباره سریال “بچه های مسلمان” صحبت می کند ، عصبانی می شود؛ همانطور که می گوید ، همه بازیگران و بازیگران روی صحنه گریه کردند. زیرا مردم با داستان کودکان مسلمان آشنا بودند و انجام این کار نوعی ریسک پذیری بود. به همین دلیل ما مجبور شدیم بدون تکیه بر زرق و برق ، با دقت و ظرافت وارد داستان اصلی شویم.

سریال ، صدا و سیما ، فیلم ، امام حسین (ع) ، حسینیه تسنیم ، او همچنین معتقد است که “کودکان مسلمان” تجربه بسیار سختی بود ، اما در کارهای قبلی به مسلم و هانی بن عروه پرداخته بودم. زیرا من یکی از کسانی هستم که روی تاریخ آغاز اسلام کار کرده اند. در سال 2005 ، سریال “پیروفا” را ساختم و در سال 1992 ، سریال “بعد از آن روز” و در سال 2001 ، “با خورشید” را کارگردانی کردم.

سریال ، صدا و سیما ، فیلم ، امام حسین (ع) ، حسینیه تسنیم ،

مشروح این گفتگو را در زیر بخوانید:

کتیبه هایی که کارگردان از آنها متنفر بود

* وقتی وارد دکور آتلیه ما شدید ، او از شما متنفر بود که آن را پنهان کرده بود. چه چیزی دیدید که اینقدر به شما احساس خوبی داد؟

چشمم به این کتیبه ها افتاد و یکی یکی به زمانی رفتم که روی تخته ها پارچه سیاه می دوختم و کتیبه را مهر می زدم. آنقدر سنجاق در دست داشتم که هر بار آن لحظات دلپذیر را به یاد می آورم. احساس می کنم کاری کردم که انشاءالله صاحب آن قبول می کند. چون این چیزها صاحب دارد و او باید نگاه کند؛ در قلب مردم بنشینید و تأثیر بگذارید.

* بسیاری از کسانی که کار عاشورا را انجام داده اند تماشاچیان معتقد تعزیه بوده اند. در مورد شما چطور؟

هر سال می بینم تعزیه کجا برگزار می شود و می روم و تماشا می کنم. تعزیه تاریخ نمایش ایرانی است. برخی از آنها اصالت تعزیه را حفظ کرده اند و برخی متأسفانه تعزیه را سیاسی کرده اند.

“حکایت و حکمت” برای خودش تسلیت بود!

* حرفی برای گفتن دارید که این یک نوع برنامه تلویزیونی باشد؟

من اثری به نام “حکایت و حکمت” ساختم؛ من در این کار نوعی سبک تسلیت جدید بودم. منظورم این است که من به عنوان تئاتر کارگاهی کار می کردم و همه بازیگران آن نوجوان بودند ، دانش آموزان دانشکده هنر و ادبیات ، و حتی سعی می کردم آرایش نکنم. به هر شکل و شکلی که بودند ، آنها را با عناصر یکی کردیم. بسیاری از مردم از این کار استقبال کردند و به نوعی این اثر هم جنبه تئاتری داشت و هم جنبه تاریخی داشت و از سوی دیگر به عنوان یک کارگاه به روز به شمار می رفت.

* شما آثاری را برای تاریخ اسلام به یادگار گذاشته اید و در این زمینه مطالعات و تحقیقات زیادی انجام داده اید. چگونه می توانید “فرزندان مسلمان” را در منظومه آثار عاشورایی انتخاب کنید؟

همانطور که اشاره کردید ، من برای تاریخ اسلام کارهایی انجام داده ام و آخرین کار من “بچه های مسلمان” بود ، در غیر این صورت “پیروفا” ، “بعد از آن روز” و “با خورشید” را در کارنامه دارم. من روی همه ائمه معصومین (ع) کار کرده ام و همچنین برای نمایش خوب داستانهایی گفته ام. اما من موافقم که “بچه های مسلمان” احساس متفاوتی داشتند. دلیل آن این بود که خانواده ها از داستان بچه ها مطلع بودند و اکثر آنها می دانستند چه اتفاقی افتاده است. به همین دلیل ، آنها با لحظات احساسی او همذات پنداری کردند.

وقتی سریال «بچه های مسلمان» زنی را به بیمارستان فرستاد

* صحنه هایی در این مجموعه کار شده است که سالها دعای آنها بر روی منبر هیئت های مذهبی خوانده شده است. از بازتاب های پرطرفدار این مجموعه برایمان بگویید ، تماشاگران نسبت به “بچه های مسلمان” چگونه واکنش نشان دادند؟

آن روزها را هرگز فراموش نخواهم کرد. ما خیلی تمرین کردیم ؛ این بدان معناست که ما به طور کامل جلوی دوربین نرفتیم. بسیاری از بازیگران تمرین گریه کردند. کلی کار بود. یکی از دلایل محبوبیت آن این بود که بازیگران احساسات و عواطف خود را لحظه به لحظه صرف این سریال می کردند. یکی از بازیگران آمد و گفت مادرم به این امامزاده ها و جلساتی که زنان دور هم جمع می شوند می رود. یک روز یکی از این زنان در جلسه شرکت نمی کند و گفته می شود او شب گذشته سریال “بچه های مسلمان” را دیده و قلبش تند تند زده بود و در بیمارستان بستری شد. مردم با داستان این سریال آشنا بودند و به همین دلیل ما هیچ رنگ و لعابی به این سریال ندادیم و بسیار تعزیه مانند بود.

داستان سیمافیلم ، میرباقری و …

* یک سوال قلبی بپرسید ؛ اگر در مراسم عاشورا حضور داشتید ، از بین 72 یار حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با کدام یک از همراهان می بودید؟

طبیعی است که من با ایرانی ها رفتم. اتفاقاً من داستانی هم دارم که فیلمنامه اش تأیید شد. داستانی در هم تنیده که یک سال و نیم روی آن کار کردیم. تصویب شد. متأسفانه آنها گفتند ما پول نداریم. نام این سریال “شام غریبه ها” است؛ این داستان دو ایرانی است که می شنوند امام حسین (ع) برای کمک می شتابد و … هر معاون تلویزیونی که این سریال را خوانده است درخواست ساخت این سریال را کرده است اما از حمایت مالی خودداری کرده و تولید را آغاز کرده است. روند. من همیشه سعی کرده ام برآورد بسیار پایینی داشته باشم. در حالی که در حال حاضر ما نمی توانیم آن را با 10 برابر برآورد آن روز انجام دهیم.

این برآورد هزینه کم یکی از ویژگی های کار من است. البته من هرگز کیفیت را فدای این کار نکرده ام. جالب است بدانید سید مرتضی میرباقری ، معاون وقت سیما پس از پخش سریال «بچه های مسلمان» به من گفت: «کار دیگری را شروع کن و طرحی دیگر بیاور». دو سال تمام طرح دیگری را در دفتر خود نوشتم و فیلمنامه آماده شد. جالب است بدانید که در همان شوراهای سیمافیلم می گفتند “یاسینی یک اثر تاریخی را در یک سال پخش کرده و آثاری است که 7 یا 8 سال آماده نشده است”.

باید از مدیران بپرسید چرا؟!

س: چرا راه ساخت عاشورا و آثار مذهبی که به اخلاق و فرهنگ جامعه ما کمک می کند در سینما و تلویزیون بسته شده است؟

علت را از مدیران بپرسید. چرا مجتبی یاسینی کار نمی کند؟ چرا اینجا کشیده شده است. شما خود این دو طرح را تایید کردید! داستان حبیب بن مظاهر چیز بی اهمیتی نیست. مشخص است که چقدر تحقیقات انجام شده است. سریال بسیار دیدنی است. همه چیز در آن است ؛ چرا نباید کار کند؟

من عاشق ساختن این چیزها هستم و نگران این مفاهیم هستم. اما من هرگز زیر بار ساختن این چیزها به هر قیمتی نیستم. منظورم این است که من مجبور نشده ام فقط برای پر کردن آنتن کار کنم. زیرا من از خود حبیب بن مظاهر می ترسم و باید حقیقت را گفت. آیا حیف نیست که این آثار ساخته نشوند و ما نسبت به این مفاهیم و مطالب بی تفاوت باشیم؟

من دوست دارم شخصیت هانی بن عروه را بازی کنم

* آقای یاسینی! شما سالهاست بازی نکرده اید. آیا تا به حال شخصیتی در داستان عاشورا وجود داشته است که دوست داشته باشید او را بازی کنید؟

من شخصیت هانی بن عروه را بسیار دوست داشتم و خیلی دوستش دارم. داستانها و صحنه های بسیار زیبایی دارد. او در یکی از جنگها چشم چپ خود را از دست داد و در یکی دیگر از جنگها چشم راست خود را از دست داد. آنها می آیند تا او را دستگیر کرده و به خانه او حمله کنند. به دخترش می گوید پشت من بایست و چشم من باش! دختر می گوید پدر راست می گوید؛ او به راست و چپ حمله می کند. این لحظات را خیلی دوست داشتم.

* آیا با شعری در ایام محرم آشنا هستید که وقتی آن را می شنوید ناگهان گلویتان را می گیرد؟

امشب شهادت عاشقان امضا می شود / فردا خون عاشقان این دشت دریا خواهد بود؛ این شعر همیشه مرا به دوران کودکی برمی گرداند ، روزهایی که در میدان خراسان (خیابان زیبا) زندگی می کردم و در آنجا بزرگ شده بودم. روزهایی که ما خیلی کوچک بودیم ، پرچم ها بزرگتر از خودمان بود. ما سعی کردیم اینها را بکشیم و به خود بگوییم که دوباره محرم شد و دل ها شکست. این لحظات همیشه مرا وارونه می کند.

انتهای پیام /

دیدگاهتان را بنویسید