تفاوت اندیشه عادلانه علامه حکیمی با دکتر شریعتی – اخبار دین ، ​​قرآن و اندیشه – اخبار فرهنگی تسنیم


به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، موقعیت ویژه استاد محمدرضا حکیمی در حوزه عمومی دانش دینی معاصر و اندیشه اجتماعی به گونه ای است که نمی توان صرفاً با برخوردهای احساسی که به ویژه در فضای احساسی شکل گرفته است ، برخورد کرد. پس از مرگ غم انگیز او و این نکته ای است که ما در ذهن داریم. با این همه سکوت درباره او و نادیده گرفتن سهم و جایگاه او در نظام معرفتی شیعه ، ممکن و مطلوب نیست؛ بدین منظور ، تصمیم گرفتیم از طریق گفتگوی دانش بنیان و بی طرفانه با دکتر محمدتقی سبحانی ، مدرس حوزه و دانشگاه و از دوستان نزدیک روشنفکر آن مرحوم ، از میراث فکری شریف علامه حکیمی قدردانی کرده و از موقعیت اجتماعی بزرگ وی پاسداری نماییم. استاد محمدرضا حکیمی ، برای توضیح موقعیت. بگذارید در ساختار کلی اندیشه معاصر به علامه بپردازیم ، که می توانید نتیجه گفتگوی ما را در زیر بخوانید:

* تصویر کلی شخصیت استاد حکیمی از نظر شما چیست؟ آیا او را به عنوان محدث و فقیه شیعه یا مصلح و متجدد دینی به یاد دارید؟

به نظر من ، مرحوم علامه حکیمی متفکری در عرصه عمل بود و دو ویژگی بارز شخصیت او “اندیشیدن” و “جستجوی” حقایق و دانش بود که از این لحاظ هرگز کوتاه نیامد. او شخصی است که تا آنجا که ممکن است با تمام اندیشه ها و اندیشه ها ، از مکاتب و مکاتب مختلف آشنا بود و از طرف دیگر ، دین را در عرصه عمل و تحقق آن در زندگی روزمره ملموس می خواست. وفاداری و توحید یک عنصر اساسی برای او بود و از این نظر او در بین شخصیت های معاصر یک شخصیت کاملاً استثنایی بود. ما اصلاً او را به عنوان فقيه محدثين به معناي سنتي آن نمي شناسيم ، اما اصلاح طلبي و تجددخواهي او نيز م componentsلفه هاي خاص خود را دارد. او به هیچ وجه از مبانی معرفتی و از منظر روش شناختی حوزه معرفت شناسی غافل نیست ، یعنی ترکیب اصالت را در اندیشه و تکامل و رشد و توسعه در زمینه عمل در نظر گرفته است ، که بسیار مسئله مهم و آموزنده

س: رابطه کلی بین اندیشه های استاد حکیمی و مسائل دین داری مدرن را چگونه ارزیابی می کنید؟

بدون شک ، او یکی از شخصیت هایی بود که در دوران حیات خود در زمینه اصلاح و توجه به لباس دین بسیار حساس و عمیقاً متفکر بود ، اما در عین حال ملاک های اصلاح و پالایش دین را از خود دین می خواست ، یعنی تفاوت او با بسیاری از متفکران مدرن. دوران معاصر این است که در نهایت ، وی اصلاح دین و اصالت دین را مستقل از فرهنگ قرآن و اهل بیت دانست. این اصلاح قطعاً باید معیارها و استانداردهایی را طلب کند که باید از درون دین و میراث مذهبی جستجو شود.

* گروهی از منتقدان مقوله “اسلام عدالتخواه” را که یکی از ارکان اساسی در اندیشه و آثار استاد حکیمی است ، متأثر از اندیشه های سوسیالیستی و چپی می دانند؛ آیا فکر می کنید چنین انتقادی اساساً علیه آنها است؟

نگاه کن! نمی توان انکار کرد که بسیاری از متفکران ما در قرن گذشته و به ویژه در دهه های 1920 و 1950 ، زمانی که ایده سوسیالیسم در جهان و ایران رایج بود ، به نوعی تحت تأثیر آن قرار گرفتند. بدون شک ، برخی از اشکالات آن نگرش ممکن است در افکار او مentialثر باشد ، اما انصاف این است که عدالتخواهی و عدالت خواهی وی کاملاً ریشه در سنت اهل بیت (ع) دارد. به این معنا که مبانی نظریه عدالت او کاملاً برای فرهنگ قرآنی و فرهنگ پیامبران و اوصیاء باز است – به این معنا که خود او مدام تکرار می کرد – که اگر کسی بخواهد عدالت یا مکتب عدالت او ترویج همان مکتب سوسیالیسم است یا برگرفته از آن. من اصلاً چنین برداشتی ندارم و با آن موافق نیستم ، اما طبیعی است که خوانش یا تفسیر (ناخودآگاه) ایده سوسیالیسم در ذهن و زبان آنها نفوذ کرده است.

به خاطر بسپاریم که او یکی از مخالفان و منتقدان جدی سوسیالیسم غربی بود و اساساً کاری با چپ گرایی مدرن نداشت و در آثار خود و بیان آنها را مورد انتقاد قرار می داد. او حتی در مقابل برخی از دوستان نزدیک خود که گرایش های سوسیالیستی داشتند ایستاد و فاصله خود را با آنها به درستی مشخص کرد. من مطالبه عدالت آنها را عدالت کاملا علوی و قرآنی می دانم و این اتهام را به هیچ وجه قبول ندارم. به عنوان مثال ، من می توانم افکار او را با شخصی مانند دکتر شریعتی مقایسه کنم. دیدگاه شریعتی از سوسیالیسم نشأت می گیرد و خود شریعتی نیز این امر را نفی نمی کند و سعی می کند اجزای سوسیالیسم مدرن را با اندیشه های دینی و مکتب شیعه پیوند دهد. بین این دسته ها تمایز قائل نمی شود و به وضوح تمایز قائل می شود.

* مسأله دیگری که برخی اوقات به آن اشاره می کنند ، سیستم گزینشی روایات اهل بیت (ع) در آثار آنها به ویژه مجموعه «الحیات» است ، به این معنا که در مواجهه زیاد با فقط سبک زندگی امیر (ع) این است که به زندگی نسبتاً معتدل امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) توجه نشده است. این را چگونه می بینید؟

برداشت او از امیرالم Muمنین هرگز تصوری چپ گرا نبود. اگر وی امیرالم muمنین را الگوی عدالت خواهی می داند ، به دلیل ویژگی های جامعی است که همه ما در شخصیت امیرالمومنین (ع) می شناسیم و طبیعی است که هرکسی که بخواهد به اسلام نگاه کند عدالت به امیرالم’منین علی علیه السلام روی می آورد. او یک شخصیت معرفتی و الهی است ، او همچنین یک شخصیت سیاسی فعال در زمینه عملی سیاست و جامعه است و این چیزی است که در رابطه با سایر اهل بیت (ع) ظاهر نشد که اکنون می خواهیم دسته عدالت جامع و جامع. با زندگی آنها بیشتر آشنا شوید. اما همان دوستاني كه انتقاد مي كنند كه در آثارشان توجه كمتري به امامان ديگر شده است ، اگر ميراث مكتوب استاد حكيمي را منصفانه بررسي كنند ، خواهند ديد كه وي نيز شخصيت آنها را با نگاهي دقيق و عميق تحليل كرده و آن بزرگواران را با یک تجزیه و تحلیل جامع بررسی شد

با این حال ، من انکار نمی کنم که او با دیدگاه عدالت طلبانه منحصر به فرد خود ، بعضی از قسمتها از زندگی ائمه اطهار (ع) را به گونه ای خوانده است که ممکن است مورد انتقاد کسانی قرار گیرد که به طور کامل از دستورات اسلامی و قرآنی پیروی نمی کنند. اصول آنیک ؛ این خطا ممکن است برای هرکسی اتفاق بیفتد ، اما اصولاً اینطور نیست که او بخواهد وقایع تاریخی و فرامین معصومین (ع) را مانند شخصی مانند دکتر شریعتی تفسیر و توضیح دهد ، که اساساً به صحنه تاریخ در به این ترتیب ، و از این منظر بین من و او افرادی مانند دکتر شریعتی را از دور می بینیم و معتقدم که آنها معمولاً به جنبه های رشد اهل بیت توجه می کنند. بزرگترین شاهد او کتاب او “الحیات” است. “الحیات” مملو از روایات صادقین (ع) است و در همان روایاتی که نگاه می کنیم ، می بینیم که به بخشهایی که مربوط به حوزه رفاه ، لذت بردن از زندگی دنیوی است ، توجه کامل داشته است. و مقوله هایی مانند توسعه اقتصادی و اجتماعی.

س: به نظر شما ، در نظام فکری استاد حکیمی ، چه نسبتی بین اسلام و انقلاب اسلامی و گفتمان محوری آن-ولایت فقیه وجود دارد؟

نگاه کن! نمی توان منکر این شد که مرحوم علامه حکیمی اساساً یکی از نظریه پردازان اندیشه انقلابی بوده است ، یعنی اگر ما پنج متفکر اسلامی را مورد هدف قرار دهیم که اندیشه انقلابی شیعه را نظریه پردازی و تبیین کرده و ریشه ها و ساختار و برنامه های آن را بررسی کرده اند ، خیر. شک. علامه حکیمی یکی از برجسته ترین آنهاست. من معتقدم که از همان ابتدای جوانی ، یعنی از زمانی که غیرت فکری و توجه به آموزه های الهی را مد نظر داشت ، در ذهن و وجدان خود اندیشه ای کاملاً اصلاح طلب و انقلابی داشت و با همان دغدغه زندگی می کرد تا اینکه پایان عمر او البته ، او دو تفاوت اساسی با برخی از ایده های انقلابی داشت که او را از بسیاری از ایده های دیگر متمایز کرد. یکی این که او ایده و نظریه تغییر اجتماعی را در چارچوب آموزه های قرآن و سنت جستجو کرد و این با کسانی که انقلاب را در قالب دیدگاه های غربی و مکاتب چپ مدرن دنبال می کردند متفاوت بود. او واقعاً انقلابی گری را انقلابی گری شیعه و علوی می دانست. دومین تفاوت در این بود که او به شدت معتقد بود که ما نباید به دیدگاه های انقلابی اسلامی و شیعه فقط در اصول و مبانی نگاه کنیم ، بلکه انقلابی گری در تحقق برنامه های جزئی مکتب اسلامی است. این توجه به جزئیات آموزه های کاربردی اسلام و سیره اهل بیت (ع) در زندگی اجتماعی و سیاسی آنها را از بسیاری از نظریه پردازان و فعالان انقلابی در دوران معاصر جدا می کند.

وی به شدت معتقد بود که قرآن و اهل بیت برای دولت و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی برنامه هایی دارند و انقلابی گری به این معناست که ما به دنبال دستیابی به این برنامه ها هستیم. اگر به این نکته توجه کنیم ، ممکن است متقاعد شویم که او یکی از بسیاری از انقلابیون است. ، انقلابی واقعی و فعال جدی وجودی در زمینه تحولات سیاسی و اجتماعی بود.

انتهای پیام /

دیدگاهتان را بنویسید