اظهارات نرگس آبیار درباره ظاهر زنانه در فیلم هایش ، از “شیار 143” تا “شبی که ماه کامل شد” – اخبار سینما و تئاتر – اخبار فرهنگی تسنیم


به گزارش خبرگزاری تسنیم ، نرگس آبیار ، کارگردان سینمای ایران ، در مصاحبه اختصاصی با وب سایت جوایز گلدن گلوب جوایز گلدن گلوبگفت وگویی داشت. در قسمت آغازین این مصاحبه آمده است: نرگس آبیار ، فیلمساز ایرانی که فیلم هایی مانند “شبی که ماه کامل شد” را ساخت وقتی ماه کامل شد(2019) ، “نفس” نفس کشیدن(2016) و “شکاف 143” آهنگ 143(2014) ، شکی نیست که جهان به فیلمسازان زن با استعداد بیشتری نیاز دارد. در واقع ، او می گوید ، “نیاز فوری” به آنها وجود دارد. او همچنین در حال کار روی مجموعه ای بر اساس رمان معروف ایرانی “سووشون” است. ساوونسوندستش را می گیرد ؛ توسط خانم سیمین دانشور ، جدیدsنوزده زن برجسته ایرانی نوشته شده است.

مادری در زنان خواستار صلح جهانی است

نرگس آبیار درباره تأثیر زنان بر جهان پیرامون خود گفت: زنان همیشه آموخته اند که خود را با دنیای پیرامون وفق دهند. در واقع این مادر بودن است که در زنان است که به دنبال صلح و آرامش است و همچنین به دنبال سازگاری با دنیای اطراف خود است. شخصاً معتقدم که در طول این سالها در سراسر جهان بی عدالتی به زنان شده است و این را می توان در تعداد نامساوی زنان در مدیریت سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد. با این حال ، من این نابرابری را در جهان می بینم و نمی توانم آن را انکار کنم.

این فیلمساز درباره اهمیت روایت داستان زنان گفت: “قصه گویی زنان برای من مهم است.” به طور خاص ، من معتقدم که سینما به شدت به یک دیدگاه زنانه نیاز دارد. فیلمهای زیادی در جهان درباره زنان توسط کارگردانان مرد ساخته شده است. اما آنها نگاهی مردانه به مسئله زنان یا هر موضوع دیگری در جهان دارند. سینما حتی در مردانه ترین موضوعات مانند جنگ نیاز به نگاهی زنانه دارد (اگرچه من به این مرزبندی جنسیتی اعتقاد ندارم). اما از دیدگاه یک زن درباره موضوعات و داستانها ، نرمی و آرامش و جزئیات بیشتری وجود دارد.

آبیار در مورد توجه و حمایت فیلمسازان زن در ایران و سایر کشورها گفت: در سال های اخیر در جشنواره های فیلم و مراکز سرمایه گذاری ؛ به نظر می رسد توجه بیشتری به فیلمسازان زن شده است. در کشور من ، فیلمسازان زن بیشتری و کار نسبت به گذشته

جهان از افراط گرایی مذهبی رنج می برد

فیلمساز ایرانی درباره انتخاب داستان “شبی که ماه کامل شد” و نگارش فیلمنامه این فیلم گفت: “جهان سالهاست از افراط گرایی مذهبی رنج می برد.” جنگهای زیادی رخ داده است و رادیکالیسم مذهبی در همه اشکال آن منجر به ظلم و رنج انسانها شده است. در خاورمیانه ، مردم از دیرباز گرفتار افراط گرایی مذهبی بوده اند. فکر می کنم موضوع مهمی است و می خواستم در این باره فیلمی بسازم. در واقع ، این برای من مهم بود که نشان دهم چگونه اندیشه افراطی مذهبی می تواند تنها سرمایه انسانی ، عشق را از بین ببرد و چگونه مردی که خانواده را دوست دارد می تواند به یک ماشین کشتار تبدیل شود. از آنجا که داستان فیلم در کشور من اتفاق افتاده است ، فکر می کنم بیننده بهتر می تواند با آن ارتباط برقرار کند. مهمترین شخصیت های این داستان زنان هستند و این به من کمک کرد تا فیلم را با دانش و تسلط بیشتری بسازم.

وی در مورد مراحل تحقیق و نگارش فیلمنامه «شبی که ماه کامل است» گفت: من با گروه های جهادی ارتباط و آشنایی نزدیک نداشتم. من 9 ماه تحقیق کردم. من کتابهای زیادی می خوانم. من مستندهای زیادی در مورد آنها دیدم. من بارها به منطقه ای که حادثه در آن رخ داده است سفر کردم و تحقیقات میدانی زیادی انجام دادم. من به پاکستان سفر کردم زیرا گروه جندالله اغلب در پاکستان فعالیت می کرد.

عبدالحمید به تدریج تحت تأثیر قدرت عبدالملک قرار گرفت

وی در مورد فریب عبدالحمید از گروه های تندرو گفت: عبدالحمید از ابتدا نظرات متفاوتی با برادرش عبدالملک دارد. عبدالحمید سختگیری مذهبی برادرش را ندارد. او عاشق دختری می شود و با او ازدواج می کند. برادرش عبدالملک ، از سوی دیگر ، کاملاً با او مخالف است. عبدالحمید می خواهد در آرامش زندگی کند. او به دنبال آرامش در خانواده است و با اقدامات برادرش مخالفت می کند؛ اما وقتی برای مهاجرت به پاکستان می رود ، به تدریج تحت تأثیر قدرت و جذابیت او قرار می گیرد. خانه بزرگی در اختیار او قرار می گیرد و برادرش به او قول می دهد که در مهاجرت به او کمک کند. عبدالحمید می بیند که برادرش طرفدارانی دارد و امکانات و ثروت زیادی دارد. قدرت عبدالملک بر او تأثیر می گذارد. کم کم در عملیات با او همکاری می کند. وقتی افراد در این عملیات خود را از دست می دهند ، تحریک می شوند تا انتقام بگیرند. وقتی برادر کوچکش در عملیاتی کشته می شود ، بیشتر تحت تأثیر قرار می گیرد. او تحت تأثیر کاریزمای عبدالملک قرار دارد. سرانجام وقتی موقعیت جانشین عبدالملک به او واگذار می شود ، خود را مسئول اهداف گروه جهادی می داند. آنچه در گروه های جهادی اتفاق می افتد ؛ یعنی اکثر افرادی که در رابطه هستند ؛ آنها به تدریج تحت تأثیر گفتار و کردار رهبر گروه قرار می گیرند و اصطلاحاً شستشوی مغزی می شوند.

در ایدئولوژی القاعده ؛ زن کمترین ارزش را دارد

“ما در این فیلم حقایق مهمی را از زبان غم انگیز می شنویم ؛ مهمترین نکته این است که در منطقه مرزی استان (سیستان و بلوچستان) که غناز و پسرانش زندگی می کنند فقر و محرومیت وجود دارد. بسیاری از جوانان بیکار هستند. این فقر و بیکاری باعث می شود مردان منطقه به قاچاق مواد مخدر روی آورند یا به گروه های جهادی بپیوندند. البته تعداد مردانی که در این منطقه به عضویت یک گروه تروریستی در می آیند زیاد نیست ؛ اما فقر و محرومیت به این موضوع دامن می زند. در پاسخ به فائزه که به او می گوید چرا هیچ کاری علیه عبدالملک نمی کند و مانع فعالیت های او نمی شود ، در ایدئولوژی القاعده می گوید ؛ زن کمترین ارزش را دارد و سخنان من هیچ ارزشی ندارد. این یک واقعیت تلخ در بین رادیکال ها است گروه های مذهبی ، و من می خواستم روی فیلم تأکید کنم.

این فیلمساز درباره آموزش صحیح آموزه های دینی در صحنه های فیلم «نفس» گفت: من در واقع نشان دادم که آموزش خشونت آمیز و اجباری آموزه های دینی می تواند مضر باشد. بهار وقتی در کنار پدربزرگش است که نمونه ای از یک مسلمان معتدل و معمولی است ، خواندن قرآن برایش شیرین و خوشایند است.

فکر می کنم سینمای ما باید به ادبیات ایران متکی باشد

نرگس آبیار درباره اقتباس فیلمنامه «شیار143 » او از کتاب “چشم سوم” با قلم خود نوشت: فیلمنامه “شکاف143 » بر اساس رمانی که من نوشته ام 9 من درباره نوشتن ماه تحقیق کرده ام و با موضوع و فضای آن بسیار آشنا هستم. بهترین کار برای من این بود که به موضوعاتی که کاملاً با آنها آشنایی دارم برسم. در نتیجه ، من از رمانی که نوشته بودم اقتباس کردم. با این حال ، برای نویسنده همیشه سخت است که فیلمنامه ای از رمان خود را اقتباس کند. زیرا حذف افراط و تفریط های یک رمان برای تبدیل شدن به فیلمنامه کار بسیار سختی برای نویسنده آن است. به طور کلی ، من معتقدم که در ایران ، با وجود رمان های عمیق و تأثیرگذار که در تاریخ ادبیات ایران نوشته شده و ماندگار هستند ، اقتباس به ندرت اتفاق افتاده است و فکر می کنم سینمای ما نیاز به اتکا به ادبیات ایران دارد.

عناصر نمادین در همه فیلم های من وجود دارد

او در مورد موضوع فیلم “شکاف143 “و در انتظار مادری (مریلا زارعی) تا پسرش از جنگ 8 ساله با عراق در دهه 1980 بازگردد ، گفت: داستان “اسلات143»می تواند یک نماد باشد ؛ او می تواند نمونه ای از همه مادرانی باشد که پسرانشان به جنگ رفته و دیگر برنگشته اند. شعری از مایاکوفسکیاو می گوید: “من ناراحتم که مادری که آخرین سربازی است که از جنگ برمی گردد ، پسر او نیست.” عناصر نمادین در همه فیلم های من وجود دارد. در “شیار 143»فرش ، نردبان و معادن ؛ آنها عملکردی نمادین دارند. در “نفس قایق در دستان بهار” ، “در شبی که ماه کامل شد” ، آینه ها و ذره بین ها ، و در آخرین فیلم من ، “ابلق” ، که هنوز برای عموم نمایش داده نشده است ، از آن صحبت می کنم. زنان در یک جامعه پیچیده سنتی ، آنقدر تحت فشار هستند که حقیقت خود را انکار می کنند. در این فیلم نیز از موش و دیگر عناصر به صورت نمادین استفاده کرده ام. البته آنچه ما به عنوان نماد می نامیم ، به نظر من ، باید تا حد زیادی ژانر خود فیلم باشد و فقط یک فیلمساز ماهر باید از آن به عنوان یک نماد یاد کند ، نه یک تماشاگر معمولی. در غیر این صورت عملکرد خود را به عنوان یک نماد کاهش می دهد.

رنج جنگ باعث می شود ارزش زندگی را بهتر درک کنیم

نرگس آبیار در پایان گفتگو درباره تمرکز جنگ در فیلم هایش و چگونگی تجربه آن و تاثیرات سوء آن گفت: “من دوران کودکی و نوجوانی خود را در دوران جنگ گذراندم.” پدرم راننده کامیونی بود که غذا را برای سربازان جنگی حمل می کرد و آنها را به مناطق جنگی می برد. برادرم فقط در 16 سالگی به عنوان رزمنده به جنگ رفت و اگرچه هر دوی آنها سرانجام از جنگ بازگشتند ، اما خانواده ما دائماً بیشترین رنج ها و پیامدهای جنگ را متحمل می شدند. روزی نبود که خبری از کشته شدن مرد جوانی در جنگ بین دوستان و آشنایان ما نباشد. ما آن روزها نیز درگیر جنگ داخلی بودیم و این وضعیت را بدتر کرد. ما شب ها با کابوس حملات هوایی می خوابیدیم و هرگز وحشتی را که آن آژیر خطر حملات هوایی برای ما ایجاد کرد ، فراموش نمی کنم. مردم ما 8 سال است که در جنگ هستند. این جنگی بود که ما شروع نکردیم و طولانی ترین جنگ در 100 سال گذشته بود. در واقع مردم ما قربانیان جنگ بودند. من سعی کردم چهره خشن و منفور جنگ را در فیلم هایم نشان دهم. چون از این بابت آسیب دیدم و البته جنگی با دیگری در جریان است. در جنگ ، هنگامی که مردم دائماً با مرگ دست و پنجه نرم می کنند ، زندگی ناگهان معنای عمیق تری پیدا می کند و مردم از زوایای جدیدی به معنا و مفهوم زندگی نگاه می کنند ، که به ندرت چنین است. در حقیقت ، رنج جنگ باعث می شود ارزش زندگی را بهتر درک کنیم و بیشتر در “لحظه” زندگی کنیم و از آن لذت ببریم.

انتهای پیام /

دیدگاهتان را بنویسید